سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرصتی برای دوست داشتن...

صفحه خانگی پارسی یار درباره

اگر لب فرو بستم و نفس هم بر نیاوردم!

اگر آن همه را دیدم و شنیدم

اگر لب فرو بستم و نفس هم بر نیاوردم

اگر دست و دلِ زخمی از این همه نگفته و درشت شننیده

بی زخمه ماند

و حرفی و سخنی، کلمی و سلامی نگفتم

گمان مبر، که آن همه درست بود و قبول داشتم

که قبول داشتن و نداشتن من

گره ای از کار فرو بسته نمی گشاید

تنها حرمت گذاشتم

خون دل خوردم

و سینه را از آهی پر از خون انباشتم

تا شاید یک روز، یک موسم

که می دانم خیلی هم دور نیست

از دست و دلی که نارفیق بود بگوید

بگوید که می توان مثل هیچ کس نبود

هما